رگا

راه بی‌پایان...

رگا

راه بی‌پایان...

✍ توی یک جمع نشسته بودم بیحوصله بودم طبق عادت همیشگی مجله را برداشتم ورق زدم مداد لای آن را برداشتم 

گفتم یک کلمه سه حرفی

✔ از همه چیز برتر است:


اولین نفر گفت : پول

تازه عروس مجلس گفت : عشق

داماد گفت : یار

کودک دبستانی گفت : علم

دوباره نفر اول پشت سر هم گفت : پول، طلا ، سکه ،مال

گفتم : آقا اینها نمیشه 

گفت : جاه

خسته شدم با تلخی گفتم : نه نمیشه 

دیدم ساکت شد 

مادر بزرگ پیر گفت :عمر

سیاوش که تازه از سربازی آمده بود گفت : کار

محسن خندید و گفت : وام

یکی از آن وسط بلند گفت : وقت

یکی گفت : آدم.


➣خنده تلخی کردم و مداد را گذاشتم سرجایش 

اما فهمیدم تا همه شرح جدول زندگی کسی را نداشته باشی حتی یک کلمه سه حرفی آن هم درست در نمی آید 

باید جدول کامل زندگیشان را داشته باشی بدون آن همه چیز بی معناست ✖هرکس جدول زندگی خود را دارد ✖

هنوز به آن کلمه سه حرفی جدول خودم فکر میکنم………

شاید کودک پابرهنه بگوید :کفش

کشاورز بگوید :برف

لال بگوید :حرف

ناشنوا بگوید :صدا

نابینا بگوید :نور


✖↻ومن هنوز درفکرم. چرا کسی نگفت " خدا "↻✖

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی