رگا

راه بی‌پایان...

رگا

راه بی‌پایان...



سید مصطفی صدرزاده از رزمندگان مدافع حرم حضرت زینب(س) است که چند روز پیش در دفاع از بارگاه ملکوتی عقیله بنی هاشم (س) با جان‏ نثاری در این راه به شرف شهادت نائل آمد. علی اکبر فرهنگیان از شاعران آیینی و از دوستان این شهید عزیز در دوران طلبگی‌‏اش است که به بیان خاطراتی از این شهید پرداخت و می‌گوید:



موعظه در استخر

مصطفی ویژگی های خاصی داشت جوان تر و فرزی بود و سر نترسی داشت، همیشه شلوار خاکی و سپاهی با پیراهن سفید می‏‌پوشید و روی دوشش چفیه می‏‌انداخت. از همان ابتدا دغدغه کار فرهنگی داشت، حرکات جالب و مبتکرانه هم داشت، با سید رضا خیلی مانوس شده بود، یک بار سید رضا بطحایی را برای تبلیغ با خود برد محله شان و توی استخر برای ورزشکاران صحبت کرده بود.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۵ ، ۱۴:۲۳
saba



دشمن علی بدان من عاشق شهادتم ارث باشد از شهیدان غیرت وشجاعتم

پیرهن خاکی پوتین وچفیه ام آماده است من حسینی مذهبم فدایی ولایتم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۵ ، ۲۳:۱۲
saba

روی ویترین یک کتابفروشی در شهر رم نوشته شده بود: 


"همه عشقی چون رومئو و ژولیت می خواهند، بدون آن که بدانند این عشق فقط 3 روز دوام داشت و جان 6 نفر را گرفت. 


لطفاً کتاب بخرید و کتاب بخوانید."

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۰۱

به خدا گفتم: از بازی آدمهایت خسته شده ام! چرا مرا از خاک آفریدی؟ چرا از آتش نیستم !؟

تا هرکه قصد داشت بامن بازی کند، او را بسوزانم !


خدا گفت: تو را از خاک آفریدم

تا بسازی ! . . . نه بسوزانی !

تو را از خاک، از عنصری برتر ساختم . . . تا با آب گـِل شوی و زندگی ببخشی . . . از خاک آفریدم تا اگر آتشت زنند ! . . . بازهم زندگی کنی و پخته تر شوی . . . باخاک ساختمت تا همراه باد برقصی . . . تا اگر هزار بار تو را بازی دادند، تو برخیزی ! . . . سر برآوری ! . . .

در قلبت دانهٔ عشق بکاری ! . . .

و رشد دهی و از میوهٔ شیرینش زندگی را دگرگون سازی ! . . .

پس به خاک بودنت ببال . . .


و من هیچ نداشتم تا بگویم

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۴ ، ۲۳:۳۹
saba


در جامعه ای زندگى میکنم که بسیاری از

 مردمانش با یک " استخاره " هدف تعیین میکنند و با یک " عطسه " از هدف خود دست میکشند!!!

میان آرزوی تو ومعجزه خداوند،دیواری است به نام ایمان و اعتماد پس اگر دوست داری به آرزویت برسی با تمام وجود به او ایمان بیاور و اعتماد کن...

 هیچ کودکی نگران وعده بعدی غذایش نیست زیرا به مهربانی مادرش ایمان دارد...

ای کاش ایمانی از جنس کودکانه داشته باشیم به خدا!!!

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۴ ، ۱۳:۵۱
saba

🔍 🔍 🔍 🔍

از خـــُـــــدا پــُــرســــــیــدم :

چــــرا آدم اول عــاشـــــق مـیـشــــه بـعــد تـنـهــا ؟؟

گـــفـــــت : مــنـــَم اول عــاشـــــق شـــدم بـــعــد تـنـهــا

گــــفـــــتــــم : عــــاشـــــق چـه کــســــی ؟؟!!

گــــفـــــت : تــــــــــــــو

گـــفـــــتـــم : چــه کــســـــی تـنـهــــات گــذاشـــت ؟؟

گـــــفــــــت : خــــــودِ تـــــــو

گـــــفــــــتــــم : بــــــذار بـیــــــام پـیـشـــــت

خــــــنـــدیــــــد و گــــفــــت :

مــــــــن پـیــشـــــتـــــــم

تـــــــو کـُـــــجـــــایــی..؟!!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۴ ، ۱۶:۱۶
saba

مردی هر روز تو محله می دید پسرکی با کفش های پاره و پای برهنه با توپ پلاستیکی فوتبال بازی می کند...

روزی رفت ی کتانی نو خرید و اومد و به پسرک گفت بیا این کفشا رو بپوش... 

پسرک کفشا رو پوشید و خوشحال رو به پیرمرد کرد و گفت: شما خدایید؟!...

مرد لبش را گزید و گفت نه!...

پسرک گفت پس دوست خدایی، چون من دیشب فقط به خدا گفتم که کفش ندارم...


(دوست خدا بودن سخت نیست...)

✍ توی یک جمع نشسته بودم بیحوصله بودم طبق عادت همیشگی مجله را برداشتم ورق زدم مداد لای آن را برداشتم 

گفتم یک کلمه سه حرفی

✔ از همه چیز برتر است:


اولین نفر گفت : پول

تازه عروس مجلس گفت : عشق

داماد گفت : یار

کودک دبستانی گفت : علم

دوباره نفر اول پشت سر هم گفت : پول، طلا ، سکه ،مال

گفتم : آقا اینها نمیشه 

گفت : جاه

خسته شدم با تلخی گفتم : نه نمیشه 

دیدم ساکت شد 

مادر بزرگ پیر گفت :عمر

سیاوش که تازه از سربازی آمده بود گفت : کار

محسن خندید و گفت : وام

یکی از آن وسط بلند گفت : وقت

یکی گفت : آدم.


➣خنده تلخی کردم و مداد را گذاشتم سرجایش 

اما فهمیدم تا همه شرح جدول زندگی کسی را نداشته باشی حتی یک کلمه سه حرفی آن هم درست در نمی آید 

باید جدول کامل زندگیشان را داشته باشی بدون آن همه چیز بی معناست ✖هرکس جدول زندگی خود را دارد ✖

هنوز به آن کلمه سه حرفی جدول خودم فکر میکنم………

شاید کودک پابرهنه بگوید :کفش

کشاورز بگوید :برف

لال بگوید :حرف

ناشنوا بگوید :صدا

نابینا بگوید :نور


✖↻ومن هنوز درفکرم. چرا کسی نگفت " خدا "↻✖

وفات شهادت گونه عشق رسول خدا ,مادر بی همتای فاطمه زهرا حضرت خدیجه خاتون بر فرزندش 

حضرت حجت و همه دلدادگان آن بانوی بزرگوار تسلیت باد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۴ ، ۱۳:۳۸
saba


بگذار تمام دنیا بد وبیراهه بگویند!

به خودت...

به چادرت...

به سیاه بودنش...


می ارزد به یک لبخند رضایت مهدی فاطمه(س)


گذشت آن زمان که نفت را طلای سیاه میگفتند.

این روزها طلا تویی

سیاه هم چادرت...

طعنه ها دلسردت نکند.

باافتخار قدم بزن بانو!~~~

💫بانو

چه کسی میداند

پشت آن پوشش سخت؛

پشت آن اخم عمیق؛ چه گلی پنهان است... چه کسی میداند

جنس مغروری تو؛ گُهر عفت تو؛

چقدر نایاب است... چه کسی میداند

راز خندیدن آرام تورا؛

حکمت پوشیدن آن ساق تورا... باتو هستم بانو

و خدا خواست تو "ریحان" باشی؛

و تو "ریحانگیت" را مفروشش ارزان


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۴ ، ۱۲:۵۰
saba